تجلی آیات قرآنی در شعر نظامی (3)
ره به تو یابند و تو رَه دِه نه ای مِهترِ دِه خود تو و در دِه نه ای
(مخزن الاسرار، ص 22، س 6)
رَه ده یعنی هادی، در واقع نظامی خواسته است بگوید تو سبب هدایت مردم هستی ولی هادی خداست و شاید در این نکته اشارتی به آیه ی «اِنَّکَ لا تَهدی مَن اَحبَبتَ و لکنَّ اللهَ یَهدی مَن یَشاءُ هُوَ اَعلَمُ بالمهتدین@» (سوره ی قصص/ 56)
این آیه گفته است: هدایت تنها به دست خداست یعنی او می داند که چه افرادی لایق پذیرش ایمانند، او می داند که چه قلب هایی برای حقّ می تپند، او می داند که در چه سرهایی سودای عشق خداست.
در واقع در این آیه و در شعر نظامی منظور از هدایت «ارایه ی طریق» نیست بلکه منظور از هدایت «ایصال به مطلوب»است. ارایه ی طریق کار اصلی پیامبر است و اوست که راه را به انسانها نشان می دهد و ایصال به مطلوب، کار خداست و تنها خداست که نور هدایت را در دل انسانها می اندازد.
در بیتِ:
همه جسمیم بیا جان تو باش ما همه موریم سلیمان تو باش
(مخزن الاسرار، ص 26، س 1)
که نظامی در ستایش پیامبر اکرم (ص) گفته است، مور را سمبل خردی و سلیمان را مظهر بزرگی دانسته و اشارتی به آیه ی:
«حَتّی اِذا أتَوا عَلی وَادِ النَّملِ قالَت یا اَیُّها النَملُ اَدخُلُوا مَساکِنَکُم لایَحطِمَنَّکُم سُلَیمانُ و جُنُودُه و هُم لایَشعُرُونَ. فَتَبَسَّمَ ضاحِکا مِن قَولِها... @» (سوره ی النمل/ 18 و 19)
@ تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می کند. و او از هدایت یافتگان آگاه تر است.
@ تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچگان! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند، در حالی که نمی فهمند. سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید.
می باشد و می دانیم که سلیمان دارای قدرت زیادی بوده و قوایی هم مسخّر او؛ زیرا حکومت سلیمان توأم با کارهای خارق عادات و کارهای اعجاز آمیزی بوده است، او یک پیامبر پر قدرت الهی بوده است، برخی هم داستان سلیمان و مور و سلیمان و هدهد را بر کنایه و مجاز حمل نموده و همه چیز را با علم و قدرت محدود خود ارزیابی می کنند، در حالی که ما می دانیم که در ماوراء قدرت و علم ظاهری، اسرار فراوانی هم نهفته است.
نظامی در بند چهارمِ نعمت هایی که پیامبر اکرم (ص) را می ستاید، بر آنست که او گُهر تاج فرستادگان است و دیگران طفیلِ وجودِ او. آدم و نوح در میدان مسابقه به او نرسیدند و ابراهیم هم که خواست، در این مسابقه شرکت کند، در دو سه مورد برای او لغزش پیش آمد و مهد وجود او، سه جا از اسب به زمین خورد. سخن نظامی در این باره چنین است:
مَهدِ براهیم چورای اوفتاد نیم ره آمد دو سه جای* اوفتاد
(مخزن الاسرار، ص 28، س 8)
ابراهیم، می خواهد با اراده ی نیرومند و روح پاک و عزم راسخ با بت پرستان مبارزه کند و برابر آیه ی «اِذ قالَ لِاَبیه و قومه ماذا تَعبدون» (سوره ی صافات/ 85)
مبارزه را از پدر (=عمو) و کسان خود، آغاز می کند و در واقع به آنان می گوید: چرا مشتی سنگ و چوب بی ارزش را می پرستید و چرا اندیشه نمی کنید و چرا به پروردگاری که تمام عالم در سایه ی ربوبیت او اداره می شود، ایمان نمی آورید؟!
در آیاتِ 75 تا 79 سوره ی انعام، به یک نوع مبارزات منطقی ابراهیم، با گروههایِ مختلف اشاره شده و چگونگی پی بردن او را به اصلِ توحید، قرآن مجید، با استدلال شرح داده است و مرحله ی علم الیقینی ایمان ابراهیم را به مبدأ و معاد، در آیات قرآنی بیان کرده است:
در آیه ی «فلمّا جَنَّ عَلَیهِ اللَیلُ رَآی کوکباً قالَ هذا ربّی ... فَلَمّا اَفَلَ قال لا اُحِبّ لآفلین» (سوره ی انعام/ 75)
* 1- فلمّا رآی الشمسَ بازغةً قال هذا ربّی هذا اکبر ... (سوره ی انعام/ 78)
یعنی: آن روز که ابراهیم خورشید را دید که طلوع می کند، گفت: این است پروردگار من، این بزرگتر است ...
2- چون در روز جشن بتها را شکسته بود گفت: «فَنَظَر نظرةً فی النجوم. فقال انّی سقیمٌ.» (سوره ی صافات/ 88 و 89)
یعنی من بیمارم و حال آن که بیمار نبود.
3- وقتی که از او پرسیدند که بتها را که شکسته؟ گفت بلکه بزرگشان کرده باشد، از آنها سؤال کنید، اگر سخن می گویند: «قالَ بَل فَعَلَهُ کبیرُهُم هذا فَسَألَوهُم اِن کانُو یَنطِقُون» (سوره ی انبیاء/ 63)
در این آیه، ابراهیم، قرص سیم گونِ با فروغِ ماه را که بر صفحه ی آسمان در شب ظاهر شده بود، دید و گفت: اینست پروردگار من! ولی چون شب به پایان رسید و خورشید از افق مشرق سر برآورد و ماه از صحنه ی آسمان بیرون رفت، ابراهیم گفت من از مشرکان بیزارم.
«فَلَمّا رَآی الشَّمسَ بازغةً قال هذا ربّی هذا اکبرُ فَلَمّا اَفَلَت قالَ یا قوم اِنّی بَریٌ ممّا تُشرِکوُنَ». (سوره ی انعام/ 78)
البته ابراهیم جستجوگر به عنوان یک محقّق توحید و در ارتباط با اُفُول و غروب اَجرام سماوی، با نفیِ مقام خدایی آنها، سخن گفته است و شاید هم بتوان گفت که وقتی ابراهیم می گوید:
«هذا رَبّی» به عنوان یک خبر قطعی نیست بلکه یک فرض و احتمال است و به عنوان یک متفکّر جستجوگر در پی دریافتِ علّت است و می خواهد بگوید: موجوداتی که دارای طلوع و غروب هستند، نمی توانند پروردگار و ربّ او باشند. (15)
ابراهیم چون می خواهد با اراده ی نیرومند و روح پاک و عزم راسخ، با بت پرستان مبارزه کند در آیات سوره ی صافات، مبارزه را از پدر (=عمو) و قوم و کسان خود آغاز می کند و «فَنَظَر نظرةً فی النجوم. فقال اِنّی سیقمٌ». به ستارگان نظر می افکند و می گوید: من بیمارم و با شما در جشن شرکت نمی کنم؛ زیرا می خواهد در غیاب مردم، نیّت خود را اجرا کند، اینست که می گوید: «اِنّی سقیمٌ» که البته ظاهر عبارت، چیزی است و منظور گوینده، چیزی دیگر.
باز هم نظامی در بند چهارم که درباره ی نعتِ پیامبر اکرم (ص) می باشد در مقامِ سنجش در باب موسی هم گفته است:
موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کُهپایه ی «اَرنی» شکست
(مخزن الاسرار، ص 29، س 3)
که اگر درست بررسی کنیم درمی یابیم که دست موسی از جام خالی ماندن و جرعه ای از این شراب به دست نیاوردن، از این جهت است که موسی در کوه طور جام را شکسته بود و جام شکسته هم، جای شراب نیست یعنی در کوه طور، درخواستی از خدا کرد که در آن خطایی بزرگ بود، موسی از خدایی که به چشم دیده نمی شود «لاتُدرِکُهُ الأبصار وَ هُوَ یُدرکُ الأبصار...» (سوره ی انعام/ 103)
خواست که پروردگارا! خودت را به من نشان دِه تا تو را ببینم!
«وَ لَمّا جاءَ موسی لمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ ربُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنی اُنظُر الیک قالَ لَن تَرانی وَ لکِنِ اَنظُر اِلیَ الجَبَلِ *...» (سوره ی اَعراف/ 143)
برخی از مفسّران نوشته اند که چنین درخواست نامعقول یعنی مشاهده و رؤیت را که حتی در خورِ شأن افراد عادی هم نیست، موسی، بنا به اِصرار جمعی از جاهلان بنی اسرائیل کرده است. شاید هم بتوان گفت که منظور موسی، مشاهده ی با چشم سر نبوده بلکه یک نوع مشاهده ی باطنی بوده است و می خواسته است به مقام شهود برسد. ولی با جواب «لَن ترانی» که طبق عقیده ی مشهور میان اُدَبا «لَن» برای نفی اَبَد است؛ زیرا رؤیت مخصوص اجسام است. (16)
نظامی در مقالت اوّل که در آفرینش آدم است گفته است:
«عَلَّمَ آدم» صفتِ پاک او «خَمَّرَ طینَة» شَرَفِ خاک او
(مخزن الاسرار، ص 70، س 4)
و در آن، به آیه ی: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها... @»(سوره ی بقره/ 30)
اشاره کرده است. از بیت نظامی و آیه ی قرآن چنین استنباط می شود که انسان را خدا، سرپرست زمین قرار داده و خدا خواسته است که این انسان زمام زمین را به دست گیرد، بنابراین باید به این انسان مواهب و استعدادهایی داده شود و این انسان شعور و ادراک مخصوصی دارا گردد تا بتواند رهبری و خلافت زمین را به عهده گیرد، اینست که خداوند، علم اَسرارِ آفرینش را به آدم می آموزد تا او را از اسرار معنوی و مادّی آنها آگاه شود، موجودات را بشناسد، نام آنها را بداند، از خواصّ آنها مطلع شود -البته تمام این ها به وسیله ی کتاب و نوشتن است- ذخایر گذشتگان در نوشته هایِ آنهاست و شاید بتوانیم بگوییم به همین «علّم الاسماء» تفاوت استعداد فرشتگان و آدمیان معلوم می گردد.
* هنگامی که موسی به میعادگاه، آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد، پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم! گفت هرگز مرا نخواهی دید، ولی به کوه بنگر ...
@ سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت...
در مصراع دوم بیت هم، نظامی به حدیث قدسی «خَمَّرتُ طینةَ آدَمَ بِیدیَّ اَربعینَ صَباحاً *» اشاره کرده است. (16)
در این باره، نجم الدین رازی در مرصادالعباده، نوشته است: (17)
«وَ قالَ النَّبیُّ (ص) حکایَةً عَنِ اللهِ تَبارِکَ وَ تَعالی. خَمَّرتُ طینةَ آدمَ بیدیّ (18) اربعینَ صَباحاً»
و در صفحه ی 211 همین کتاب نیز پیش از ذکر حدیث، عبارت فارسی «و صورتِ قالب او تخمیر هم بی واسطه یافت که «خمّرتُ طینةَ...» آمده است. عطار نیشابوری نیز در چند جا در آثارش به همین مطلب اشاره دارد:
این گِل آدم خدا از سرنوشت چل صباح از دستِ قدرت می سرشت
(مصیبت نامه، تصحیح نورانی وصال، چاپ زوار، ص 223)
نظامی در بیتِ:
آن به خلافت علَم آراسته چون عَلَم اوفتاده و برخاسته
(مخزن الاسرار، ص 70، س 3)
به آیه ی: «اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائکة اِنّی جاعِلٌ فی الارضِ خلیفةً...» (سوره ی بقره/ 29)
اشاره کرده است و در واقع گفته است: آدم که عَلَم خلیفة اللهی افراشته بود، چون در بهشت بود، همانند عَلَمی افراشته بود (عَلَم گاه افراشته است و گاه آن را فرود می آورند @) و چون نافرمانی کرد و از بهشت رانده شد همانند علمی بود، فرود آورده و چون توبه نمود و بار دیگر مورد لطف خداوند قرار گرفت، بار دیگر چون عَلَم افراشته شد.
* یعنی: گل آدم را چهل روز با دست خود بسرشتم.
@ اقتباس از برگزیده ی مخزن الاسرار، عبدالمحمد آیتی، ص 57.
پی نوشت ها :
1- رک: مخزن الاسرار نظامی، یادگار وحید دستگردی، مؤسّسه ی مطبوعاتی علمی، ص 36 و برگزیده ی مخزن الاسرار، دکتر عبدالمحمد آیتی، ص 43.
2- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: دکتر برات زنجانی، احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی، انتشارات دانشگاه تهران، 1368پاورقی، صص 230 و 231.
3- رک: مخزن الاسرار، به کوشش عبدالمحمد آیتی، ص 9.
4- رک: احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ص 155.
5- برای آگاهی بیشتر در این زمینه، مراجعه شود به تفسیر نمونه، زیر نظر استاد محقّق، ناصر مکارم شیرازی، از انتشارات دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج 1، صص 1-8.
6- رک: العارف الشهیر الحاج سلطان محمد جنابدی الملّقب به سلطان علی شاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، مطبعة دانشگاه تهران، الطبعة الثانیة، 1358 ه.ق 1344 ش، ج 1، ص 27.
7- رک: جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر. دارالفکر بیروت، در دو مجلّد، 277/2.
8- نهج البلاغه، خطبه ی 163 ترجمه ی دکتر جعفر شهیدی، ص 166، چاپ سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران 1368.
9- نهج البلاغه، خطبه ی 186، ص 201، از ترجمه ی دکتر سید جعفر شهیدی.
10- برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به: تفسیر نمونه، ج 6، صص 199 تا 202 و ایضاً ج 24/9.
11- برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به مأخذ پیشین، ج 13، صص 322 و 323 و 324.
12- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به مأخذ سابق 41/12 و 42.
13- برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به: مجله ی مشکوة، شماره ی 14 بهار/1366 مقاله ی «تفسیر در قرن چهاردهم هجری»نوشته ی دکتر علوی مقدّم.
14- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: تفسیر نمونه 22/ صص 499 و 500.
15- برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به: مأخذ پیشین ج 5/ صص 309 تا 315.
16- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: مأخذ پیشین، ج 6/ صص 355 تا 360 و ایضاً رجوع شود به مخزن الاسرار، دکتر برات زنجانی، ص 211.
17- نجم الدین رازی، مرصادالعباد، تصحیح دکتر امین ریاحی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1352، ص 65.
18- «والمراد بالیدین صفتا الابداع و الایجاد، اللذانِ بسسبها حصل ذلک الاستخلاص اَو یراد بهما صفتا الجلال و الجمال و ظهور آثار هما فی تلک الصورة حتّی یستوفی فیها آثارهما...» که در واقع گفته است منظور از دو دست دو صفتِ ابداع و ایجاد می باشد یا منظور دو صفت جلال و جمال است که ظهور آثار آن دو در این صورت انسانی تجلّی می کند.
رک: عوالی اللتالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، محمدبن علی بن ابراهیم أحسانی (معروف به ابن ابی جمهور) تصحیح حاج آقا مجتبی عراقی، مطبعه سیدالشهداء، قم 1405 ه ق 1985 م، ج 4، پاورقی 98.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}